بررسی اصولی روابط زناشوئی

آموزش مسائل زناشوئی و مسائل مربوطه به آن

بررسی اصولی روابط زناشوئی

آموزش مسائل زناشوئی و مسائل مربوطه به آن

گفتگوی خواستگاری

الان رسم خوبی هست که دو طرف در جلسه خواستگاری به اتاقی می روند و با هم در باره شرایط و معیارهای زندگی صحبت میکنند . "این ‌رسم خوب ضایع شده "

مادر پسر رو به مادر دختر کرده در حالی که لبخند بر لب دارد میگوید: اگر اجازه بدید این دو تا جوان بروند و حرفهاشون را با هم بزنند . مادر دختر هم لبخند او را پاسخ میدهد و میگوید: خواهش میکنم

بعد دختر را صدا میکند ، دختر هم که انگار میداند در این مرحله باید چکار کند خیلی زود به سمت اتاق مورد نظر میرود و پسر هم به دنبال او ....

هر دو ساکت نشسته اند . پسر هر چند لحظه یک بار تیپ نشستن خود را عوض میکند از دوزانو به چهار زانو ،‌از چهار زانو به دو زانو . بالاخره سکوت رو میشکند و میگوید :

لطف کنید و شروع کنید .

دختر سرش رو کمی بالا میگیرد و میگوید خواهش میکنم شما شروع کنید.

پسر کمی میخندد و میگوید :

من نسبت به احترام به همسرم در همه موارد اعتقاد دارم ، پس شما اول شروع کنید .

دختر ابروهایش را در هم میکشد و با چهره اش نسبت به این حرف پسر اعتراض میکند و در دل میگوید :

معلوم نیست چند ماهه به دنیا اومده که هنوز اتفاقی نیافتاده میگه همسرم .

با ترش رویی میگوید :

برای اینکه وقت پدر و مادر ها بیشتر از این وقت گرفته نشه خواهش می کنم تعارف را کنار بگذاریم و شروع کنیم..

پسر ، در جیبهای شلوار و کت و پیرهن میگردد و بالاخره برگه ای بلند و بالا پیدا میکند . اما قبل از اینکه شروع کند ، دختر میگوید:

من اعتقاد دارم که پسر باید به پدر و مادر همسر مثل پدر و مادر خودش احترام بگذارد و شاید هم بیشتر . شما هم ؟

پسر :بله

دختر : من معتقدم در زندگی نه حرف مرد و نه حرف زن ،‌نباید حرف اول و آخر باشد ، منطق و تفاهم حرف اول و آخر رو میزند . شما هم ؟

پسر : بله

دختر : به عقیده من روابط فامیلی باید اون قدر گرم و صمیمی باشد که هر شب خونه یکی از آنها مهمون باشیم . درست است ؟

پسر :بله

دختر : من فکر میکنم دخالت پدر و مادر شما در حد مشاوره اشکال ندارد اما بیشتر نشود .درست است ؟

پسر :بله

این سوال و جوابها ادامه دارد و بعد از دختر پسر نیز با همین شیوه ادامه میدهد. اما هیچ کدام نفهمیدند بالاخره طرف مقابلشان کیست.

چرا؟ چون اولا این افراد جلسه خواستگاری را یابا مسابقه بیست سوالی اشتباه گرفته اند یا با جلسه بازجویی . از بله و نخیر که شناختی حاصل نمیشود ." تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد " انسان و شخصیت او در زیر زبانش پنهان است در بله و نخیر ها دو طرف نمیتوانند به زوایای مخفی شخصیت و هم چنین معیارهای واقعی یکدیگر پی ببرند .

یکی از خطرات این گفتگو در جایی است که پسر یا دختر طرف مقابل خودش را پسندیده باشد . در این صورت تلاش میکند به گونه ای پاسخ دهد که نظر طرف مقابل را به خود جلب کند حالا این سوال کننده به گونه ای سوال میکند که به دو دلیل پاسخ به آن خیلی ساده است . 1- سوال کننده با این شیوه پرسش موضع خود را مشخص میکند ، پس طرف مقابل به ساده گی میتواند پاسخی بدهد که تایید کننده همان موضع باشد . 2- اینکه پاسخ با بله و نخیر مشخص میشود و نیازی به صحبت کردن نیست . جای بسی تعجب است که بعضی از دختر و پسرها با ده دقیقه صحبت یکدیگر را می پسندند . کاش برای همه چیز اینگونه تصمیم میگرفتیم! میخواهد یک کفش یا شلوار بخرد ، هزار تا خیابان را زیر و رو میکند ، با پنجاه مغازه دار کلنجار میرود و کچلشان میکند ، آخر هم نمی پسندد اما با ده دقیقه و یا یک ربع یک زندگی را معامله میکند ....

حالا چند نکته در باره گفتگوی خواستگاری

1- سوالاتی با جوابهای توضیحی

شیوه درست پرسشگری در جلسه خواستگاری ، آن است که سوالاتی مطرح شود که اولا موضع انسان را لو ندهد و دوم اینکه پاسخش با بله نخیر تمام نشود .

مثالی برای پسر : پسری عقیده دارد که حرف اول و آخر را در زندگی باید خودش بزند ( این فقط یک مثال است کاری به درست و غلط بودنش نداریم) این عقیده را به دو گونه میتواند مطرح کند الف) من اعتقاد دارم که مدیر خانه مرد است و حرف آخر را او میزند و دختر در پاسخ یا جوابش بله است یا نخیر ب) پسر: به نظر شما مدیریت خانه باید چگونه باشد؟ دختر: باید بر اساس تفاهم و مشورت باشد پسر: آمدیم و گفتگوی منطقی به نتیجه ای نرسید ،‌آنوقت چه ؟ دختر : خب بیشتر حرف میزنیم و با کسی که قبولش داریم مشاوره میکنیم پسر: اگر این هم جواب نداد ، گاهی هست که از نظر من حرف خودم درست است و از نظر شما حرف خودتان ..............

مثالی برای دختر : فرض کنید دختری از اینکه همسرش با فرد نا محرمی گرم بگیرد و خواهرانه بر خورد کند متنفر است . میتواند به دو گونه مطرح کند الف) من از اینکه همسرم با نامحرم خواه غریبه یا آشنا باز و گرم برخورد کند متنفرم . ب) به نظر شما با توجه به اینکه آداب معاشرت حکم میکند که انسان به گونه ای با دیگران برخورد کند که او را متحجر و بی ادب نخوانند ، یک مرد در روابطش با نامحرم چگونه باید باشد؟ اگر این نامحرم آشنا بود چه ؟ فرقی بین نامحرم آشنا و غریبه هست ؟ نظر شما چیست ؟

اگر چند سوال این چنینی در گفت و گو باشد طرف مقابل مجبور است چیزی را که اعتقاد دارد بیان کند زیرا که نمیداند موضع شما چیست ؟ البته این نوع سوال کردن هم وقت میبرد ، یعنی باید از قبل سوالها را بر اساس معیارها تنظیم کرد .

2- ادبیات سوالها ، متفاوت با اعتقاد ما

هیچ عیبی ندارد که دختر و پسر ادبیات سوالها را به گون های تنظیم کنند که مخالف با عقاید آنها باشد. شاید بگویند این نوعی فریب است اما میتواند این نوع سوال کردن را محک زدن صداقت دانست . اگر طرف مقابل من صادق باشد برایش فرقی نمیکند که موضع اصلی من در مورد این سوال چیست و آنچه را میگوید که بدان اعتقاد دارد و در دلش است . اگر در سوال قبلی دقت کرده باشید دختر بجای آنکه بگوید نظر شما در مورد روابط نا محرم چیست ؟ میپرسد از آنجا که آداب معاشرت حکم میکند که انسان به گونه ای رفتار کند که آنرا بی ادب نخوانند ، یک مرد در روابطش با نامحرم باید چگونه باشد ؟ یعنی به گونه ای سوال را مطرح کرده که انگار خودش با باز بودن رابطه مشکلی ندارد . حالا اگر پسر پاسخ دهد که روابط باید باز و صمیمی باشد از دو حالت خارج نیست یا واقعا عقیده خود را گفته یا حدس زده که شما به روابط باز عقیده دارید و طبق نظر شما پاسخ داده که این نوعی عدم صداقت است و زندگس با چنین فردی به درد نمی خورد زیرا که صداقت بزرگترین سرمایه زندگی مشترک است .

3- نتظیم زمان گفت و گو به انداره فهم معیارها و روحیه های یکدیگر . از طولانی شدن جلسات گفت و گو نترسید

4- تبادل احساسات ممنوع

نه خودتان از عبارات احساسی و عاطفی استفاده کنید و نه گول جمله های احساسی طرف مقابل را بخورید . کاملا جدی و منطقی صحبت کنید
منبع:http://www.hamdardi.net

آشنایى هاى قبل از ازدواج

در جهان امروز، کشورهاى در حال توسعه در مرحله گذار هستند. از این رو عبور از دنیاى سنتى به عصر مدرن همیشه آسیب زایى هایى را به دنبال داشته است.
جوامع بشرى همواره خواستار تغییر بوده اند اما گاهى این تغییرات با تقلید همراه است، بخصوص در کشورهاى جهان سوم که اکثر جوانان، رسیدن به ترقى و پیشرفت را در گرو تقلید از فرهنگ هاى غربى مى دانند.
یکى از این جابه جایى هاى فرهنگى که حاصل آن تغییر شکل ازدواج ها از سنتى به مدرن است، تغییر در نحوه آشنایى میان دختر ها و پسر ها است.
در گذشته اکثر خواستگارى هایى که منجر به ازدواج مى شد با واسطه گرى فردى بود که در اصطلاح آن را معرف مى نامیدند و در بیشتر موارد دختر و پسر در جلسه اول آشنایى براى نخستین بار یکدیگر را ملاقات مى کردند و پس از آن با نظارت والدین، مراحل آشنایى با ضوابط خاصى انجام مى گرفت.
امروزه شاهد کاهش چنین خواستگارى هایى هستیم پرسشى در این جا مطرح مى شود که کدام یک از این شیوه هاى آشنایى بهتر است
در این زمینه اکثر کارشناسان حوزه علوم اجتماعى بر این باورند که ارتباط میان دختران و پسران که خارج از محدوده نظارت خانواده ها است و جذابیت هاى ظاهرى علت اصلى این علاقه است در صورت منجر شدن به ازدواج اکثراً با شکست روبرو مى شود.
دکتر محسن ایمانى، روانشناس، ارتباطات خارج از هنجارهاى اجتماعى و فرهنگى جامعه را نمى پذیرد و پیدایش مشکلاتى از قبیل عدم اعتماد طرفین به یکدیگر، دلسرد شدن زودهنگام از شریک زندگى و مقایسه شخصیتى با افرادى که در گذشته قصد ازدواج با آنها را داشته اند، را از جمله پیامدهاى اینگونه روابط مى داند.
او به نقل از اریک فروم اینگونه آشنایى ها را انتخاب بر اساس شیفتگى مى نامد و معتقد است، معمولاً این گونه انتخاب ها براساس عقل، منطق، صداقت، ایثار و عشق نبوده و حاصل شیفتگى ها و دلبستگى هاى آنى است.
فربد فدایى، روانپزشک با بیان این که ارتباطات و آشنایى هاى قبل از ازدواج باید متناسب با هنجارهاى اجتماعى باشد و افراد موظف هستند به ارزش هاى اجتماعى احترام گذاشته و از قوانین عرف، قانون و شرع سرپیچى نکنند، شروط برقرارى یک رابطه سالم قبل از ازدواج را این چنین ذکر مى کند: رسیدن به سن آگاهى و بلوغ فکرى دختران و پسران، برقرارى ارتباط میان دختران و پسران در محیط هایى که ارتباط بین دو جنس معنى دارد، (براى نمونه در مجامع خانگى، دانشگاه ها و محیط هاى فرهنگى)، آگاهى و نظارت خانواده ها از ارتباط آنها و توجه به محدودیت هاى زمانى.
دکتر فدایى اهمیت در نظر گرفتن شروط بالا را ضرورى مى داند و یکى از شروط طبیعى بودن انسان را از نظر روانشناختى ایجاد ارتباط مناسب افراد با محیط شان مى دانند، بدین معنا که اگر هنجار یک جامعه دوستى پسران و دختران را در محدوده شخصى مجاز نمى داند تخطى از آن به معناى ناهنجارى است.
دکتر فدایى تأکید مى کند: با در نظر گرفتن این موضوع که هر فردى براى کسب یک امتیاز ملزم به پرداخت هزینه است و هزینه داشتن یک زندگى خانوادگى گرم و پابرجا، احترام به ارزش ها و رعایت قانون است، دوران نامزدى و آشنایى، زمانى است که دختر و پسر با هدف آشنایى با خصوصیات یکدیگر، آن را سپرى مى کنند.
محسن ایمانى، روانشناس و مؤلف کتاب شیوه هاى شناخت و گزینش همسر، چندین راهکار را در این خصوص پیشنهاد مى کند. یکى از این راه ها استفاده از حافظه نوشتارى به منظور یادسپارى سخنان فرد است.
در این روش افراد مى توانند با مقایسه گفت و گوهاى انجام گرفته پى به صحت و یا عدم صحت آنها ببرند. به عنوان مثال کسى که یک روز خود را عاشق سیاست معرفى مى کند و در گفت و گوى دیگرى تنفر خود را اعلام مى کند نشان از این است که تمام حرف هایش بى پایه و اساس است.
انسان در زیر زبان خود پنهان است.
این سخن از فرمایشات حضرت على(ع) است. سخنان یک فرد نشأت گرفته از شخصیت درونى او است.
هرچه بیشتر میان موضوع هاى مختلف بحث و جدال انجام گیرد، طرفین بیشتر پى به رفتار و شخصیت یکدیگر مى برند و در برخى موارد جدال و نزاع نیز مى تواند در شناخت هرچه بیشتر مؤثر باشد.
در تأکید مطلب ذکر این سخن شیوا خالى از لطف نیست: زبان در دهان اى خردمند چیست‎/کلید در گنج صاحب هنر‎/ چو در بسته باشد که داند کسى‎/ که جوهر فروش است یا پیله ور.
بسیارى از دختران و پسران به معانى و مفاهیمى که گاهى اوقات در پس سخنان طرف مقابل نهفته است، توجهى ندارند غافل از اینکه نادیده گرفتن رفتار و سخنان فردى که به عنوان همسر آینده انتخاب مى شود، مى تواند چه تأثیرات و پیامدهاى ناخوشایندى داشته باشد.
از دیگر عواملى که دکتر ایمانى در شناخت مؤثر مى داند تناسب میان حرف و عمل است. افرادى که هیچ گونه مناسبتى میان عمل و حرف آنها وجود ندارد، افراد قابل اعتمادى نیستند که معمولاً از عهده مشکلات زندگى برنمى آیند.
وى توجه به تناقض هایى که میان گفتار و کردار افراد وجود دارد را ضرورى مى داند.
براى مثال فردى که ادعا دارد کتابخوان است ولى در نام بردن عناوین کتاب هایى که تاکنون خوانده است، عاجز است و یا فردى که خود را متمول معرفى مى کند ولى حتى از اجاره کردن آپارتمانى کوچک اظهار ناتوانى مى کند، از عدم صداقت برخوردار است و به هیچ وجه قابل اعتماد نیست.
دکتر ایمانى، شناخت دوستان فرد را از سرى عوامل مهم شناخت مى داند.
وى با ذکر مثل معروف «کبوتر با کبوتر، باز با باز،کند هم جنس با هم جنس پرواز» شناخت دوست را در برخى موارد مهم تر از شناخت خود فرد دانسته و معتقد است افراد همواره مایل به ارتباط با کسانى هستند که از نظر فرهنگى و شخصیتى با روحیه و خلقیات آنها نزدیک باشند. بنابراین دقت در نوع مراودات افراد مى تواند یکى از راه هاى شناخت باشد.
یکى دیگر از راه هایى که به شناخت هرچه بیشتر کمک مى کند، توجه به فعالیت ها و سرگرمى هاى همسر آینده، از قبیل ورزش، مطالعه، فیلم و.‎/‎/ است. براى نمونه انتخاب رشته ورزشى هم نشانگر و حاکى از خصوصیات اخلاقى افراد است.
مثلاً فردى که علاقه مند شرکت در ورزش هاى رزمى است با کسى که رشته ورزشى مورد علاقه اش اسب سوارى است از لحاظ شخصیتى متفاوت است.
در آخر توجه به نوع نگرش فرد و نادیده گرفتن خصلت هایى همچون تعصب بى جا، کنترل بیش از حد و مشکوک شدن هاى بى مورد از جمله رفتارهایى است که باید به آن توجه نمود.
دکتر ایمانى مردانى را که با کنترل بیش از حد و درخواست هاى نابجا، سعى در محدود کردن همسرشان در فعالیت هاى روزمره خود دارند، شخصیت هاى پارانوئیدى مى نامد و معتقد است این افراد به دلیل داشتن اختلالات روانى در ساختار شخصیتى خود، در آینده نیز به همین منوال ادامه خواهند داد و در برخى موارد نیز این مشکلات شدت مى یابد.

منبع:

http://www.bazyab.ir

قبل از انتخاب همسر این مسائل را در نظر بگیرید...

آنچه که در اسلام با عنوان"کفو بودن"بدان اشاره شده در واقعشباهت و همشأن بودن زن و مرد در جنبه های متفاوت شخصیتی، روانی، فرهنگی، علمی، سن و ... است.به عنوان مثال تحصیلات مشابه مسبب همگونی است. زیرا تحصیلات نزدیک به هم، گاه نتیجه تشابه درجه هوش افراد است. از طرفی تفاوت در سطح تحصیلات، تفاوت های عمده ای در جهان بینی و نگرش افراد ایجاد می کند. آیا فردی که تحصیلات دانشگاهی مثلاً در مقطع لیسانس را تجربه کرده و افکار و عقایدش به طرز خاصی که منطبق با محیط و فضای خاص تحقیقاتی دانشگاهی است شکل گرفته و آموخته است افکار انتزاعی خود را در برخوردها فعال نگهدارد و برای هر چیز دلیلی بطلبد، با فردی که دارای بهره هوشی طبیعی و دارای تحصیلات مثلاً در مقطع ابتدایی است یکسان خواهد بود؟ آیا رفتارها، نحوه سخن گفتن، نشست و برخاست، معاشرت های اجتماعی، توانائی های متفاوت و مهارت های لازم برای یک زندگی مشترک موفق، تحت تأثیر مستقیم آموزش های ناشی از میزان تحصیلات نیست؟ تفاوت سنی، همان طور که اشاره شد از عوامل مهم اشتراک در زندگی است. اگر اختلاف سن خیلی زیاد باشد و جوانی با فردی میانسال ازدواج کند، اختلاف سن، از آن جهت که مسبب اختلاط در جهان بینی و نحوه نگرش به زندگی، خویشتن و دیگران است، توقعات و انتظارات را به شیوه ای دیگر شکل می بخشد. پس کفو بودن در سن ، و تفاوت 3 تا 4 ساله ( یعنی مرد بزرگتر باشد) ، یکی از عوامل مؤثر رسیدن به زندگی متعادل و منطقی خواهد بود.

طرز فکر یکسان

در بین دو طرف ، یکی از عوامل مؤثر رسیدن به زندگی متعادل و منطقی ، طرز فکر یکسان است. طرز فکر و اندیشه افراد از نوع فرهنگ، سطح تحصیلات و سن افراد تأثیر می پذیرد. مشابه بودن در نوع تفکر، و به عبارتی کفو فکری، همسطح بودن و یکسانی در نوع جهان بینی و فهم و ادراک زن و مرد نسبت به مسائل مختلف فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است و کمک می کند تا شیوه تفکر افراد که مسلماً در مراحل مختلف زمانی به صورت های گوناگونی می اندیشند، همگام و همسو تحول یابد. افکار یکسان و به یک جهت نگریستن کمک می کند تا طرفین بتوانند از دریچه چشم دیگری به دنیا بنگرند و مسائل گوناگون را تحلیل کنند.طبیعتاً دیدگاه مشترک و نسل مشترک، به همراه فرهنگ مشترک پایه های استواریبرای کوچکترین و مستحکمترین نهاد اجتماعی بشر (خانواده) خواهد بود.

عوامل فرهنگی

بسیار مهم است تا در انتخاب همسر پایگاه اجتماعی او را در نظر داشته باشیم تا از جنبه موقعیت خانوادگی و تأثیرپذیری از مسائل فرهنگی، خصوصاً فرهنگ مشترک، یکسان باشیم. زیرا عوامل فرهنگی دارای ابعاد متفاوتی است که ریشه در افکار انسان داشته و با رسوخ در تمام جوانب حیات، به زندگی جهت می بخشد. نحوه معاشرت، برخوردها، تربیت فرزندان، دیدگاه نسبت به پسر یا دختر و... متأثر از فرهنگ حاکم بر زیستگاه و ذهنیات ماست. تشابه یا تضاد فرهنگی در معاشرت ها و رفت و آمدهای خانوادگی طرفین دخیل بوده و مستقیماً در زندگی زوج جوان مؤثر خواهد بود. چرا که زوج جوان ، خود از فرهنگ مسلط بر حیطه جغرافیایی که در آن رشد یافته اند تأثیر پذیرفته اند و کنار گذاشتن فرهنگ یعنی نادیده گرفتن سیستم ارزشی، افکار، عقاید و به هم ریختن تمام ملاکهای اخلاقی و اجتماعی، بی هویت شدن و درهم ریختگی ارزش ها و سردرگمی فرد. پس نمی توان به دلیل علاقه به یک فرد بخصوص، تأثیر فرهنگ و آنچه باید باشد و آنچه هست را در زندگی نادیده گرفت.

حتی اگر فرض کنیم که زوج جوان بتوانند در سایه علاقه و خصوصیات مشترک اخلاقی، تحصیلی و ... راه مسالمت آمیزی جهت پیوند فرهنگ های متضادشان بیابند، تکلیف خانواده ها چه خواهد شد؟ ازدواج نه تنها پیوند دو فرد بلکه اتصال دو خانواده به همدیگر است. چرا که اختلاف در عقاید و سیستم ارزشی آنها تأثیر مستقیمی بر شرایط زندگی و تعادل و سلامت خانواده تازه تشکیل یافته خواهد داشت. می دانیم که عوامل فرهنگی ریشه در ناخودآگاه ذهن انسان دارند. هر چقدر عقلانی فکر کنیم و تصمیم بگیریم، لحظاتی از زندگی پیش می آید که عقل ، تسلیم ناخودآگاه شده و تنها ظاهری استدلالی و منطقی بر پیکر رفتاری می نشاند که ریشه در عوامل فرهنگی رسوخ یافته در ناخودآگاه ما دارد. پس جوانان را دعوت می کنیم تا بخش ناخودآگاه ذهن خود را بشکافند و از واقعیت وجودی خویش اطلاع یابند. تجارب زندگی ما ریشه در فرهنگ و اعتقادات فرهنگی ما دارد. تجاربی که خواه ناخواه در آینده رفتاری ما آگاهانه یا ناخودآگاه مؤثر خواهد بود. عوامل فرهنگی و تشابه در بین خانواده ها و افراد به علت تشابه در تجارب و دیدگاه ها  ، مهم تلقی می شوند. اگر انتخاب همسر بر مبنای توجه به معیارهای خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی صورت گیرد، با درصد موفقیت قابل توجهی مواجه خواهد شد. ازدواج ترکیب دو انسان و دو خانواده است. اگر تناسب بین افراد و خانواده ها کم باشد زندگی تازه تشکیل یافته، سست و تلخ و ناپایدار خواهد بود.

نکته ای دیگر

هر کس پیش از ازدواج می بایست تکلیف خود را با مسئله شاغل یا خانه دار بودن همسر روشن کند. برخی قبل از ازدواج ، شاغل بودن همسر را به صورت ملاکی آنچنان برجسته در ذهن خود حک می کنند که بسیاری از موارد دیگر را به پای آن قربانی می کنند. در حالی که اولاً اگر زنی را به خاطر درآمد اقتصادی و استقلال مالی انتخاب کنند هدف از ازدواج بهره کشی خواهد بود ، که یکی از اهداف انحرافی ازدواج است. در این صورت، بیشتر به آن زن به صورت یک کالای اقتصادی و سودآور نگاه شده تا یک همسر، یک شریک، یک همراه ...

دوم طبق قوانین حقوقی، شرعی و عرفی ما، تأمین معاش به عهده مرد است و نفقه زن چه شاغل باشد (در آمدی داشته باشد) و چه نباشد، به عهده شوهر است و هیچ وظیفه قانونی، برای زن در مورد تأمین مخارج خانواده در نظر گرفته نشده است. تنها مسئولیتی اخلاقی است که سبب می شود زنان شاغل همدل و همراه شوهر، پا به پای مرد خانه کار کنند و هر دو هر چه دارند با خلوص تمام به نفع اعضای خانواده خرج کنند. در این بین هستند زنانی که درآمد اقتصادیشان را به صورت سرمایه و برای خود پس انداز می کنند و در مواردی که هدف از انتخاب، ملاک اقتصادی بوده باشد طبیعی است که انتظار مرد از ازدواج برآورده نشده، درگیری و اختلاف بین زوج پیش خواهد آمد. پس چه بهتر که طرفین از ابتدا به دیدی کاملاً واقع بینانه به مسئله اشتغال زن بنگرند و اگر در کنار مسئولیت خارج از منزل، وظایف خانه داری کم رنگ شد جایی برای گله و شکایت باقی نماند. خصوصاً مسئله حقوق و درآمد زن مورد بررسی قرار گیرد و زنانی که قصد دارند درآمد خود را نه در راستای امور مالی منزل بلکه برای خود ، هزینه و یا پس انداز کنند از ابتدا تصمیم خود را مبنی بر عدم مشارکت در امور اقتصادی خانواده بیان کنند تا مردانی که یکی از پایه های انتخاب خود را درآمد همسر قرار داده اند، در انتخاب خود تجدید نظر به عمل آورند.

والدین و حق انتخاب

اشاره کردیم ازدواج شخصی ترین موضوع در زندگی است. خوب است والدین نیز حق انتخاب را به جوانان بدهند. حقی که با نظارت بزرگسالان معنی پیدا می کند. جوانان نیز بد نیست بدانند تجربیات بزرگترها در امر ازدواج  بسیار بیش از آنچه تصور می کنند می تواند راهگشا و راهنمای آنان باشد. تعدیل و تعادل ، رمز موفقیت هر کار است. همانطور که ازدواجهای اجباری که با زور و اعمال فشار والدین بر دختر یا پسر تحمیل می شود پیوند موفقی نیست، خودسری، یکجانبه تصمیم گرفتن جوانان و مقابله با تجربیات مفید و سودمند بزرگترها نیز برای اثبات خود، راه به جایی نخواهد برد.تا فرصت هست از تجربیات و توانایی های والدین استفاده کنید تا بعدها افسوس فرصت هایی که برای سود جستن از نظریات آنها را داشتید و استفاده نکردید بر شما مستولی نشود. اگر عقاید بزرگترهای خود را نمی پذیرید خودتان دست به کار شده و تحقیق کنید. بیایید خانواده های موفق و ناموفق را شناسایی کنید. از آنها که موفق بوده اند معیارها و شیوه ازدواج را جویا شوید و از خانواده های مُطـّلقه به عنوان زوجهای شکست خورده علت جدایی را جویا شوید. دسته سومی هم وجود دارد. می توان از مطلقه های عاطفی نیز (البته بدون وسواس) تحقیق کرد. زیرا خانواده های نابسامان و آشفته ای هم هستند که به دلایل مختلف مجبورند تا آخر عمر با ناراحتی با هم زندگی کنند. بد نیست جوانان ببینند این گروه چه معیاری برای ازدواج داشته اند که فعلاً مجبور به تحمل همدیگر هستند. سپس می توانند از تجربیات کسانی که موفقیت یا شکست آنها را به چشم دیده اند استفاده کرده و در جهت سعادت خود بهره جویند، که از قدیم الایام گفته اند: « انسان عاقل همه چیز را خود تجربه نمی کند، بلکه از تجربیات دیگران نیز استفاده می کند».

سخن پایانی

همسر مقاوم و هدفداری که توانایی تطابق با شرایط جدید خود را داشته باشد یکی از موهبت های بزرگ الهی است. به هر حال برای انتخاب همسر می بایست بسیاری از نکات و معیارها را مد نظر داشت و رعایت کرد و با اطلاع کامل و کافی از وضعیت خانواده ها، و اخلاق و رفتار فرد مورد نظر دست به انتخاب زد.بلوغ فکری همسر، صداقت همراه با احترام، خصوصیات اخلاقی متناسب، تلاش جهت حل مشکلات همدیگر در سایه همفکری ، تناسب و تفاهم از نکات غیر قابل انکار در معیارهای اساسی انتخاب همسر شمرده می شود.

خانواده می تواند در انتخاب صحیح یاریگر شما باشد اما نهایتاً این شما هستید که به عنوان عامل اصلی می بایست شناخت درستی از خصوصیات ، توانایی ها، خواست ها و انتظارات خود از زندگی داشته باشید تا بتوانید بر مبنای آن معیارها و خودشناسی که در سایه خلوت با خویش و جستجوی لایه های ذهنی خود که مسلماً در صداقت کامل به دست آمده مناسبترین فرد را برای شرکت در تمام زندگی خود برگزینید. چنانکه گفته اند : « با فردی ازدواج کن که اگر هم جنس تو بود بهترین دوستت بود.»

ازدواج رویدادی است که انسانها را با اعتقادات، اولویت ها، مذهب، پول و عادات خانواده ها (که بعضاً بسیار متفاوت است) رو به رو می سازد. پس خوب است اگر این انتخاب بر مبنای معیارهای منطقی و عقلانی باشد . پس از انتخاب عقلانی، عواطف نیز شکل می گیرند. اما بر عکس. اگر دوست داشتن از روی احساس باشد و تنها ملاک ، علاقه بدون پایه عقلی و منطق باشد ، به احتمال زیاد با شکست مواجه خواهد شد. در تمام فرهنگ ها ازدواج امری عادی است و عشق آسانترین قسمت ازدواج تلقی می شود. اما به یاد داشته باشیم که زندگی قرار نیست آسان باشد . در سایه درک و تفاهم متقابل است که می توان بسیاری از معیارهای پیش از ازدواج را پس از پیوند به تحقق رساند . به عبارت بسیار ساده عشق می تواند مکمل ازدواج باشد اما اگر تنها عامل پیوند، علاقه، محبت و شاید عادت دیداری طرفین باشد و آنها با علاقه شدید در اوج هیجان ، اقدام به تصمیم گیری کرده و دست به انتخاب بزنند مشکل بتوان ادعا کرد انتخاب درستی انجام شده باشد.

منبع:تبیان

راهکار همسریابی

راههای همسریابی عبارتند از:
1. وساطت افراد خانواده، بستگان و بخصوص والدین: متدوال ترین روش در فرهنگ ملی و دینی همین روش شناسایی به واسطه افراد خانواده و یا فامیل و بستگان است. افراد خانوداه اغلب به دلیل شناختی که از فرد و روحیات و عقاید و خواسته های وی دارند و همین طور شناختی که از افراد مورد نظر دارند و یا می توانند با تحقیق های مهم همه جانیه شناخت کافی پیدا کنند بهتر می توانند به تطابق داشتن و میزان هم گرایی و اشتراکات آنها آگاهی پیدا کنند. این روش ساده ترین روش عملی و سهل الحصولترین طریق کسب اطلاعات اولیه و ارتباطات بعدی و مورد نیاز است و از نظر حاصل کار نیز ثمر بخش ترین شیوه به شمار می رود.
به عبارت دیگر این روش از این امتیازات برخوردار است: سهولت، سرعت کسب اطلاعات و ارتباطات، اطمینان نسبی بیشتر به صداقت و دلسوزی واسطه(که خانواده و والدین هستند) و شناخت بیشتر به روحیات، سوابق و خواسته های طرفین. علاوه بر این خالی از هر گونه تعصب و سوگیری است و بدون هیچ گونه حب و بغض شخصی انجام می گیرد. همچنین تحت تأثیر احساسات و عواطف غریزی که در ارتباطهای مستقیم به وجود می آید، نیست.
2. وساطت مراکز مشاوره
 مراجعه به برخی مراکز مشاوره ازدواج که به منظور شناساندن دو فرد برای ازدواج تأسیس شده است، فرد مطلوب و مطابق با خواسته ها و توقعات خود را یافت.  چنین مراکز مشاوره محدود هستند و  کمتر با فرهنگ ملی و بومی ما تناسب دارد و افراد کمتری برای شناسایی فرد مورد نظرشان به این مراکز مراجعه می کنند.  اگر این مرکز مشاوره ازدواج مورد اعتماد باشند در محیط های دانشگاه یا غیر آن می توانند موثر باشند و از طرف دیگر چون امکان همسریابی از راه اول یعنی وساطت خانواده به هر دلیلی امکان پذیر نیست  این راه می تواند اطلاعاتی که  موردنیاز را در اختیار بگذارند. تأکید می شود این مراکز مشاوره باید دارای کارشناسان دلسوز، با تجربه و مورد اعتماد و سابقه روشن و مطمئن باشند.
3. راه دیگری که متأسفانه در حال حاضر و بخصوص در محیط های اجتماعی مختلط مثل دانشگاه ها از آن استفاده می شود روش ارتباط مستقیم و بدون واسطه است. در این روش جوانان آماده ازدواج شخصا و مستقیما اقدام به خواستگاری یا جلب خواستگار می کنند. به نظر ما این روش معقولی نیست و تناسبی با فرهنگ دینی و اخلاقی ما ندارد و معمولا موجب بروز و ظهور روابط نامشروع و فسادآور می شود زیرا این روش  به " دلباختگی در یک نگاه"  منتهی می شود و تصمیم گیرنده بدون توجه به معیارها و ارزشهای تعیین شده در شرائط همسر ایده ال و متناسب، و بدون توجه به هدف مورد نظر خود و صرفا به خاطر جلب توجه به ظواهری همچون زیبایی، ثروت، تحصیلات، پست و مقام و ... شیفته طرف مقابل شده و تصمیم گیری اش در یک فضای فکری و روانی احساسی و عاطفی انجام می گیرد.
هرچند لازم است دو طرف به مسائل ظاهری مثل آنچه گفته شد توجه کنند ولی محور قرار دادن و اصالت دادن به آنها منتفی است و صحیح نیست بلکه باید ضمن توجه به آنها، به موازین اساسی و ارزشهای اخلاقی و زیربنایی و پایبندی به اصول اخلاقی دینی اصالت بخشید و آنها را محور تصمیم گیری قرار داد. و گر نه تصمیم گیری های بر اساس ارتباط های مستقیم و بدون واسطه معمولا بر اساس خواسته های نفسانی و احساسات زودگذر انجام می گیرد. که عواقب ناگوار و نامطلوب دارد. بنابراین توصیه اکید ما این است که برای شناسایی فرد مورد نظر و همسریابی هرگز از این روش استفاده نشود و به ایجاد ارتباط مستقیم چه حضوری و چه تلفنی و چه مکاتبه ای بدون اشراف و نظارت خانواده های دو طرف اقدام نشود.
4- یکی از راه هایی که امروزه برای شناسایی و ارتباط دختر و پسر بکار گرفته  می شود, چت است, در این زمینه گفتنی است, اصل چت در صورتی که منتهی به مفسده ای نشود اشکال ندارد, ولی با توجه به حساسیت مسئله همسر گزینی و شرایط فراوانی که احراز آنها لازم است, بدست آوردن همسر مناسب, از این طریق مشکل به نظر می رسد, مگر اینکه در مراحل بعدی در مورد او تحقیقات رسمی صورت گیرد و شما از این بابت مطمئن شوید که همسر مورد نظر خود را یافته اید.
به بیان دیگر این روش بسیاری از واقعیتهای لازم را از شما پنهان نگه می دارد و لذا اکتفا نمودن به این روش هرگز شما را به واقعیت نمی رساند و چه بسا یک آدم کور و کچل را پسندیده باشید چه حتی عکس قابل اعتماد از او در اختیار ندارید و تا کنون کسی نگفته است که من زشتم که ایشان نفر دوم باشد
البته از نظر فقهی و شرعی ازدواج با چنین فردی اشکال شرعی ندارد, ولی از آنجا که ازدواج نقطه عطف زندگی است و خوشبختی و بدبختی انسان تا حدود زیادی بستگی به موفقیت و یا شکست در این امر مهم و حیاتی است بهتر آن است در انتخاب همسر و شریک زندگی دقت زیادی کرد و تا زمانی که از شایستگی و لیاقت وی اطمینان پیدا نکرده ایم، اقدام صورت نگیرد و حتی وعده و قول و قرار ندهید. بنابراین اگر آشنایی تان در حد و سطح همان چت است به نظر نمی رسد برای چنین تصمیم سرنوشت سازی ، کافی باشد بلکه تحقیق های بیشتری در این زمینه لازم و ضروری است و باید از دیگر روشها نیز که نام بردیم کمک بگیرید و با مراجعه مستقیم و حضوری به خانواده وی و اطلاع از سطح فرهنگی اجتماعی، دینی اخلاقی وی و خانواده اش اطمینان بیشتری حاصل نمایید و نیز با شناسایی دوستان نزدیک و نیز کسب اطلاع از همکاران و محل کار وی، میزان آشنائی تان را بیشتر کنید. و به طور کلی با چشمی باز و آگاهی کامل از وضعیت وی و خانواده محترمشان اقدام به چنین عمل مهم و سرنوشت سازی کنید تا در آینده دچار پشیمانی نشوید و نگویید ای کاش تحقیق بیشتری می کردم و از تناسب وی با خود اطلاع پیدا می کردم. بنابراین توصیه می شود برای انتخاب همسر و شریک زندگی برای یک عمر، ابتدا ملاکها و معیارهای همسر لایق و شایسته را مطالعه کنید و از والدین محترم تان نیز کمک بگیرید و نظرات مشورتی آنها را نیز بشنوید و درباره فرد مورد نظر تحقیق کافی (چه توسط خود و چه توسط خانواده محترمتان) بعمل آورید و به صرف برخی گفته ها و شنیده ها یا نوشته هایی که از طریق چت بدست آورده اید اکتفا نکنید.
در عین حال شما خوب می دانید خاستگاه این شیوه خواستگاری و ازدواج  فرهنگ غربی است که از بین رفتن پایه بنیادین خانواده، پای بند نبودن به ارزش های دینی و وجود تفکر لیبرالی به معنی آزادی خواهی در همه عرصه های زندگی مهمترین مشخصه آن است. طبق اظهار نظر جامعه شناسان خانواده، درغرب ازدواج به معنی زن و شوهر شدن از راه شرعی و یا قانونی با هدف زندگی طولانی با یکدیگر در حال منسخ شدن است و شکل جدیدی از کنار هم زندگی کردن زن و مرد رواج یافته که هیچ سنخیتی با فرهنگ حاکم بر کشور ایران ندارد. این نوع ازدواج یا کنار هم زندگی کردن در غرب به زندگی شریکی مشهور است که در آن زن و مرد به عنوان زن و شوهر مورد خطاب قرار نمی گیرند بلکه با عنوان شریک نزدیک (Partener) یاد می شود. آشنایی و خواستگاری و سپس ازدواج اینترنتی و چتی نیز برخاسته از چنین فرهنگی است.
حاکمیت چنین فرهنگی سبب می شود آسیب هایی را برای ازدواج اینترنتی به دنبال بیاورد به عنوان نمونه می توان به ارائه اطلاعات غلط توسط یکی از طرفین به دیگری هنگام آشنایی و خواستگاری اشاره کرد. بنابراین چگونه می توانید به اطلاعات طرف مقابلتان اعتماد کنید؟!
از آن جا که معمولا وقتی از طریق چت ارتباط برقرار شد به تدریج بیشتر شده و زمینه علاقه به یکدیگر فراهم می شود و چه بسا به وابستگی بیانجامد و در صورتی که بخواهید اطلاعات داده شده را در جلسه حضوری مورد بررسی قرار دهید و تصمیم گیری کنید چه بسا تصمیم گیریتان تحت تأثیر همان عشق و علاقه قبلی شده و نتوانید واقعیات را آن گونه که هست مشاهده کرده و تصمیم عاقلنه و واقع بینانه بگیرید. خلاصه پایه واساس ازدواجتان بر احساسات گذاشتهش شده و زندگی سست و متزلزل خواهد شد. خلاصه این که خواستگاری از طریق چت راه مطمئن معقولی نمی تواند باشد.


http://www.tebyan-hamedan.ir/islam/ar

7 باورغلط مردها درباره ی زنها


به گفته ی روان شناسان ، اغلب مردها باورهای نادرستی در مورد زنان دارند که اغلب گله گذاری های آنان را شامل می شود . این باورهای غلط ناشی از عدم شناخت صحیح و عدم درک روحیه ی لطیف زن هاست و آن ها را برای شناخت بیش تر آقایان از همسرانشان بیان می کنیم :  

 

هفت باور نادرست مردها درباره ی زن ها

1- زن ها سیری نا پذیرند

2- حفظ و نگهداری آن ها مشکل است

3- زن ها می خواهند مردها را کنترل کنند

4- زن ها حسود هستند

5- زن ها زیاده از حد احساساتی هستند

6- زن هایی که قوی و توانا هستند ، نیازی به مراقبت ندارند

7- زن ها آزادی مرد را مختل می کنند .

 

باور غلط : زنها سیری ناپذیرند

مردها ، تمایل و گرایش همیشگی زن مبنی بر بهبود و اصلاح کارها را با پر توقع بودن و سیری ناپذیری مزمن او اشتباه گرفته ان د. این طبیعت زن است که به فکر بهبود ، اصلاح و ارتقاء همه چیز است .

زنها - دست کم بیش تر آنها - بسیار کم توقع اند و می توان به راحتی با کوچک ترین چیزها خوشحالشان کرد . با یک لبخند ، اظهار محبت  و دلتنگی در آغوش گرفتن و ... خواهید دید چطور از شادی لبریز خواهند گشت .

 

باور غلط : حفظ و نگهداری زن ها مشکل است

واقعیت این است که حفظ و نگهداری روابط صمیمی مشکل است . زن ها می خواهند رابطه شان سالم و صمیمی باشد و بدین جهت ازمردها توقع دارند برای این منظور وقت بگذارند و بر روی صمیمیت رابطه تلاش کنند .

زنها استانداردهای بالایی برای روابط صمیمی خود دارند ، نه از آن رو که ایرادگیر و پرتوقع هستند، بلکه از آن جهت که عمیقاً متعهد و پایبند بوده و می خواهند که موفق باشند .

 

باور غلط : زن ها می خواهند مردها را کنترل کنند

مردها تلاش زن را برای سازمان دهی، برنامه ریزی و حل مشکلات می بینند و سپس آن را به اشتباه به عنوان تلاشی از جانب زن برای کنترل مرد و بهره کشی از آن تعبیر می کنند.

واقعیت این است که زنها می خواهند کمک کنند، ایفای نقش کنند، بهبود بخشند، ارتقاء دهند و به حساب آورده شوند.

یکی از رایج ترین شکایت های زن ها از مرد زندگی شان آن است که بیش تر مردها، در فرآیند تصمیم گیری خود، زن ها را دخالت نمی دهند. از آن جا که زن ها از این احساس بیزارند، پس تلاش می کنند تا خود را به نحوی در جریانات زندگی همسرشان وارد کنند. بدین معنا که سوال می پرسند و راه حل ارایه می دهند. مرد، علاقه و کمک همسرش را به معنای تلاش برای مداخله و سلطه جویی معنا می کند.

اولویت اول یک زن در زندگی محبت است. اگر همسرش را ناراحت ببیند، دوست دارد به او کمک کند. اگر او را در مواجهه با مشکلی ببیند، می خواهد راه حلی ارایه کند، همه ی اینها به خاطر این است که همسرش را دوست دارد و به او عشق می ورزد.

 

باور غلط : زن ها حسود هستند

واقعیت این است که زن ها محافظ و نگهبان روابط صمیمی و نزدیک خود هستند و می خواهند از رابطه ی خود با مردی که دوستش دارند محافظت کنند. نه از آن جهت که به همسر خود اعتماد ندارند، بلکه از آن رو که او را دوست دارند. به طور غریزی و فطری، زنان از هر چه برایشان ارزشمند باشد، مراقبت می کنند.

 

باور غلط : زن ها زیادی احساساتی هستند

یکی از زیباترین ویژگی های زنها این است که قابلیت این را دارند که حس کنند و احساس داشته باشند و این احساسات را نشان دهند و ابراز کنند و این موهبتی بس گران بهاست. اما باور غلط این است که نشان دادن احساسات ،کیفیتی ضعیف تر و ناخواستنی تر از پنهان کردن احساسات می باشد. این همان پیامی است که اغلب مردها در کودکی وهنگامی که پسربچه ای بودند دریافت کرده اند. این که گریه نکردن، بهتر از گریه کردن است. خشن و قوی بودن، بهتر از ترسو بودن است. مستقل بودن بهتر از نیازمند بودن است.

بنابراین مردها، اغلب احساسات طبیعی زن ها را به غلط ،ضعف نفس تلقی می کنند و توانایی آنها را در حس کردن و احساس داشتن را به زیاده روی احساسی تعبیر می کنند.

مردها معمولاً زن را متهم می کنند که زیاده از حد احساساتی هستند. به این دلیل که مسئولیت گفتار یا رفتار نامهربانانه و احیاناً خشونت آمیز خود را نپذیرند.

بیشتر زن ها زیادی احساساتی نیستند، بلکه فقط احساساتی هستند! مردها هم همینطور. اما نمی توانند به راحتی احساسات خود را نشان دهند یا ابراز کنند. حقیقت آن است که مردها به همین دلیل زن ها را بسیار دوست دارند، همین حساس بودن، احساساتی بودن و توانایی حس کردن زن، دلیل آن است، زیرا همین احساساتی بودن زنهاست که به آنها امکان می دهد به مردها محبت بورزند و چنین احساسات خوبی را در آنها تولید کنند.

 

باور غلط : زن های قوی نیازی به توجه و مراقبت ندارند

اشتباهی که مردان مرتکب می شوند این است که قدرت و توانایی را با خودکفایی اشتباه می گیرند . صرف این که زنی قوی و با اعتماد به نفس است به این معنا نیست که هیچ گونه نیازی ندارد و اصلاً به این معنا نیست که به شخص توانمند و نیرومند دیگری نیاز ندارد و این گونه نیست که هرگز خسته، ترسیده، وحشت زده و بی رمق نمی شوند.

واقعیت این است که اگر زنی به تنهایی هم قادر به انجام تمام کارها باشد، باز دوست دارد قدرت، توان، حمایت و مراقبت مردش را حس کند. هر قدر هم زنی قوی و مستقل باشد، همچنان نیاز دارد که احساس کند به طرق مختلف از او مراقبت می شود .

زن هایی بیش تر نیاز به توجه، حمایت و مراقبت دارند که از دیگران بیش تر حمایت و مراقبت می کنند .

 

باور غلط : زن ها آزادی مرد را مختل می کنند

مردها اغلب به اشتباه ، درخواست های طبیعی و منطقی زن ها را مبنی بر شرکت در رابطه، با تلاش زن برای سلب آزادی مرد اشتباه می گیرند. زن ها دوست دارند روابطی متعهدانه و صمیمانه ایجاد کنند .

هر کسی به مجرد این که به رابطه ای وارد می شود ، مقادیری از آزادی های شخصی خود را از دست می دهد . چرا که از حالا به بعد شخصی که با او رابطه برقرار کرده اید، به آنچه می گویید یا رفتار می کنید ، واکنش نشان خواهد داد .

آزادی واقعی به این معنا نیست که چه کارهایی می توانید بکنید و چه کارهایی نمی توانید بکنید. بلکه به معنای آزادی در محبت ورزیدن آن هم بدون ترس و دریافت کردن بدون مقاومت و دادن و بخشیدن بی دریغ می باشد.

زن ها هرگز سعی ندارند چیزی را از مرد سلب کنند . برعکس آنها می خواهند محبت، فداکاری ، از خودگذشتگی، تعهد ، پایبندی و وفاداری خودشان را به مرد هدیه کنند .  تمام تلاش های یک زن برای ایجاد رابطه با همسرش و صمیمی بودن و حل مشکلات است نه برای سلب آزادی از مرد